اطلاعات دارويي به کانال اطلاعات وتازه های دارویی درتلگرام بپیوندید@drsaeedkhosravi

آمار مطالب

کل مطالب : 791
کل نظرات : 107

آمار کاربران

افراد آنلاین : 2
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 37
باردید دیروز : 69
بازدید هفته : 1838
بازدید ماه : 3813
بازدید سال : 25140
بازدید کلی : 367958
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : جمعه 1 مرداد 1393
نظرات

 

 

 

 


To tell the whole world of the lo-ove that we share
If I were a merchant I'd bring you six diamonds
With six blood red roses for my-y love to wear

But I am a simple man, a poor common farmer
So take my six ribbons to tie back your hair
Yellow and brown, blue as the sky
Red as my blood, green as your eyes

If I were a nobleman I'd bring you six carriages
With six snow white horses to take you anywhere
If I were the emperor (yellow and brown)
I'd build you six palaces (blue as the sky)
With six hundred servants (red as my blood)
For comforting fare (green as your eyes)

But I am a simple man, a poor common far-armer
So take my six ribbons to tie back your hair

If I were a minstrel I'd sing you six lo-ove songs
To tell the whole world of the lo-ove that we share
So be not afraid my love, you're never alo-one love
While you wear my ribbons tyin' back your hair

Once I was a simple man, a poor common farmer
I gave you six ribbons to tie back your hair
Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share
Is only six ribbons, tyin' back your hair
(Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share)
I gave you six ribbons to tie-ie back your hair

 

اگر شاعر بودم برایت شش شعر عاشقانه می سرودم
تا عشقمان را به تمام دنیا فریاد بزنم
اگر تاجر بودم برایت شش الماس می آوردم
با شش گل رز به رنگ خون برای عشقم تا خود را بپوشاند

اما من مرد ساده ای هستم، یک کشاورز فقیر معمولی
پس این شش روبان را بگیر تا موهایت را با آن ببندی
زرد و قهوای، آبی مثل آسمان
سرخ مثل خون درون رگهایم، سبز مثل رنگ چشمانت

اگر یک نجیب زاده بودم برایت شش کالسکه می آوردم
با شش اسب سفید به رنگ برف تا تو را به همه جا ببرم
اگر یک امپراطور بودم ( زرد و قهوه ای )
برایت شش قصر می ساختم ( آبی مثل آسمان)
با شش صد خدمتکار ( سرخ مثل خون )
برای نهایت آرامش و راحتی ( سبز مثل چشمانت)

اما من یک مرد ساده هستم ، یک کشاورز فقیر
و این شش روبان رو تقدیم میکنم تا موهایت را ببندی

اگر یک شاعر بودم برایت آوازی از شعر شعر عاشقانه می خواندم
تا به تمام دنیا از عشقی که ما را به هم پیوند میزند بگویم
پس عشق من هرگز نگران نباش، تو هیچ وقت تنها نیستی
تا وقتی که با شش روبان من موهایت را بسته ای

و من مرد ساده ای بودم، یک کشاورز فقیر معمولی
شش روبان به تو تقدیم کردم تا موهایت را ببندی
تمام آنچه که می توانستم تقدیمت کنم
فقط شش روبان است، برای بستن موهایت
تمام آنچه می توانستم تقدیمت کنم
همان شش روبان بود تا موهایت را ببندی


 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 3545
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 66 صفحه بعد

سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند **عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود