قاسم رفعتی در سال ۱۳۲۴، در تهران به دنیا آمد. فراگیری موسیقی را از ۱۲ سالگی آغاز کرد و نزد مسعود حسن خانی رفت و مدت چهار سال به فراگیری گوشهها و مقامهای آواز ایرانی پرداخت. وی برای گسترش آموختههایش، نزد محمود کریمی معلم و مربی آواز رفت و در این کلاس که وابسته به اداره هنرهای زیبای کشور بود، حدود ۷ سال تحصیل نمود.جد قاسم رفعتی حاج محمد صادق متخلص به (رفعت سمنانی) است که صاحب دیوان شعر میباشد و پدر او نیز از صدای شیوایی برخوردار بودهاست
اولین برنامه هنری خود را در برنامه «شما و رادیو» که در صبح جمعهها پخش میشد اجرا کرد و سپس در برنامههای متعدد و گوناگون رادیو و تلویزیون شرکت و این همکاریها همچنان ادامه داشت. وی از سال ۱۳۵۹ به بعد به نزد محمدرضا شجریان رفت و زیر نظر او به تحقیقات در زمینه دوره عالی آواز پرداخت.
قاسم رفعتی حدود بیست آهنگ خوانده که سازنده آنها هنرمندانی چون : حسین یوسف زمانی، حسن یوسف زمانی، مهیار فیروز بخت، حسین فرهاد پور و محمد عبدالصمدی بودهاند
قاسم رفعتی را همه کس با آواز زیبای سحرگهان که هر سحر ماه رمضان میهمان سفره های ایرانی است می شناسند . خواننده ای با صدایی خاص و نغمه ای دلپذیر . به گونه ای که استادش محمد رضا شجریان درباره این آواز می گوید :
آواز «سحرگهان» که در نغمه اصفهان خوانده شده، از جمله درخشانترین آوازهای سالهای اخیر به شمار میرود و به نوعی آن را شاخصترین کار آوازی رفعتی به شمار آورد
مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید
شاعر: مرحوم حاج غلامحسين وفائي
باصدای استاد:قاسم رفعتی
مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید به جای صوت قرآن چون شده کز خانه حیدر نوایی جز صدای ناله وا فغان نمی آید به فرق مظهر حق و عدالت ضربتی خورده که امید حیات از آن شه مردان نمی آید
یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید
علی در بستر مرگ است ، مشغول نماز امشب به خادم گوبه مسجد خسرو خوبان نمی آید به چشم تر به ره سر می کشند بیچارگان امشب که یا رب از آن چه آنمولای درویشاننمی آید حکیم از دیدن زخم علی نومید گردیده حسن را غیر از یاس از گفته نعمان نمی آید. اشک می غلتد به (چشمانم)مژ گانم به جرم روسیاهی
ای پناه بی پناهانموسفیدروسیاهم علی امشب چرا بهر عبادت بر نمی خیزد چرا شیر خدا از بهر طاعت بر نمی خیزد خدا جویی که از یاد خدا یک دم نشد غافل چه رخ داده که از بهر عبادت بر نمی خیزد از آن ضربت که بر فرق علی زد زاده ملجم یقین دارم که از جا تا قیامت بر نمی خیزد به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق دیگر بهر دعا آنابر رحمت بر نمی خیزد
بنال ای دل که ما را خاک عالم بر سراست امشب شب قتل علی ساقی حوض کوثر است امشب علی در بستر مرگ است گرد بسترش زینب پریشان حال اشک فشان و زار و مضطر است امشب بهسوگ جانگذاز اولین مظلوم این عالم زمین و آسمان را رخت ماتم در بر است امشب حسن مشغول دلداری ایتام و حسین از غم تسلی بخش سوز و ساز قلب خواهر است امشب ملاقات علی و فاطمه فردا تماشایی ا ست که خون جاری زجام دیده پیغمبر است امشب علی با فرق تا ابرو شکسته تا دم آخر به یاد پهلوی بشکسته و میخ در است امشب پس از سی سال تنهایی ز تیغ زاده ملجم علی راشهد وصل فاطمه در ساغراست امشب
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**