اطلاعات دارويي به کانال اطلاعات وتازه های دارویی درتلگرام بپیوندید@drsaeedkhosravi

آمار مطالب

کل مطالب : 791
کل نظرات : 107

آمار کاربران

افراد آنلاین : 2
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 219
باردید دیروز : 1390
بازدید هفته : 1609
بازدید ماه : 6232
بازدید سال : 17461
بازدید کلی : 360279
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : سه شنبه 21 بهمن 1393
نظرات

تعداد بازدید از این مطلب: 4289
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : دو شنبه 6 بهمن 1393
نظرات

ایــــمان يـــك کــــوهــــنورد

داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد.
ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب ، بلندی های کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود اصلا دید نداشت ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود.
همان طور که از کوه بالا می رفت پایش سر خورد و در حالي که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی مقابل چشمانش می دید و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله ی قوه جاذبه او را در خود می گرفت.
همچنان سقوط می کرد ، در آن لحظات تمام رویداد های خوب و بد زندگییش به یادش آمد. اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به وی نزدیک است! ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند. در این لحظه سکون چاره ای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند.
خدایا کمکم کن.

ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی ؟
ای خدا نجاتم بده.

صدا ادامه داد : واقعا باور داری که می توانم نجاتت دهم ؟
البته که باور دارم.

صدا همچنان كوهنورد را همراهي ميكرد : اگر باور داری طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن !

یک لحظه سکوت . . . ! و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.
گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند. بدنش از طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت !

تعداد بازدید از این مطلب: 4602
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : یک شنبه 20 بهمن 1393
نظرات

متن ترانه شب و بارون از شهرام شکوهی

شاعر:مهديه عرب

تنظيم:گرشارضايي

بازم شب و بارون..

حیرون و سرگردون

می ترسم تنهاشم بدون نگات دوباره

کاش بگی تا ابد عشقمون ادامه داره

هیجان تو داره منو از پا درمیاره

شوق تو قلبم رو داره از جا درمیاره

بازم شب و بارون میزنم بیرون تو خیابون

حیرون و سرگردون عاشق و ویرون زیر بارون

بازم شب و بارون میزنم بیرون تو خیابون

حیرون و سرگردون عاشق و ویرون زیر بارون

می ترسم خوشبختی واسه ما دووم نیاره

دل من به جز تو با همه نا سازگاره

طولانی میخوامت اگه روزگار بذاره

داشتنت بهترین اتفاق روزگاره

تا دلت بخواد من تو رو می خوام

بگو تا کجا دنبالت بیام

درگیر چشمای توئه تموم دنیام

نگاتو نگیری از نگام

بیا تا برن تنهاییام

بمون منم که بی تو دنیا رو نمی خوام

بازم شب و بارون

حیرون و سرگردون

بازم شب و بارون میزنم بیرون تو خیابون

حیرون و سرگردون عاشقو ویرون زیر بارون

بازم شب و بارون میزنم بیرون تو خیابون

حیرون و سرگردون عاشق و ویرون زیر بارون

 

 

براي دانلوداين كليپ به سايت آپارات مراجعه فرماييد

تعداد بازدید از این مطلب: 4861
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3


نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : سه شنبه 19 بهمن 1393
نظرات

متن ترانه تركي

 باخ باخ - رحیم شهریاری

 گجه لری رویامداسان

گوروره م کی یانیمداسان

هانسی دوزدی هانسی یالان

اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین

                                                ***

بیردفعه منه باخ اورییم یاندی آخ

بو نه بلایدی نه سودایدی دوشدیم آی آللـه

باخ باخ بیر منه باخ

اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین

یاندی بو دیل یاندی دوداخ

اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین

                                              ***

سحـر یِلی اَسـدی گولوم

گوزلرینده قالیب گوزیم

بیر منه باخ جانیم گوزیم

اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین

                                            ***

باخ باخ بیر منه باخ

باخ باخ بیر منه باخ

 

 

 

معنی

 

شبها در رویای من هستی

می بینم که در کنارم هستی

کدام راست است و کدام دروغ است

می میرم برای تو هلاکم برای تو

                                     ***

یک بار دیگر نگاهم کن که دلم آتش گرفته

ای خدا این چه بلا و چه عشقی بود که گرفتارش شدم

نگاهم کن نگاهم کن یک بار دیگر نگاهم کن

می میرم برای تو هلاکم برای تو

آتش گرفت این زبان آتش گرفت این لب

می میرم برای تو هلاکم برای تو

                                    ***

باد صبحگاهی وزیدن گرفت گل من

چشمانم خیره در چشمانت مانده است

یک بار دیگر نگاهم کن ای چشم و چراغ من

می میرم برای تو هلاکم برای تو

                                   ***

نگاهم کن نگاهم کن یک بار دیگر نگاهم کن

نگاهم کن نگاهم کن یک بار دیگر نگاهم کن

 براي دانلوداين كليپ به سايت آپارات مراجعه فرماييد

 


تعداد بازدید از این مطلب: 4599
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : پنج شنبه 21 بهمن 1393
نظرات

در کوچه سار شب

شاعر:هوشنگ ابتهاج (سایه)

آهنگ ساز:محمد رضا لطفي

خواننده: استادمحمد رضا شجریان

در(به) اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

يكي زشب گرفتگان چراغ بر نمي كند
كسي به كوچه سار شب در سحر نمي زند

نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نمي زند

دل خراب من دگر خراب تر نمي شود
كه خنجر غمت از اين خراب تر نمي زند

گذر گهي است پر ستم كه اندرو به غير غم
يكي صلاي آشنا به رهگذر نمي زند

چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاي بسته ات
برو که هيچ کس ندا به گوش کر نمي زند

نه سايه دارم و نه بر بيفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسي تبر نمي زند

اجراي كوچه سارشب بادكلمه استادهوشنگ ابتهاج وآواز استادلطفي

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 3649
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : دكترسعيدخسروي
تاریخ : شنبه 20 بهمن 1393
نظرات

 

برای شنیدن ودانلود

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/11/5/265607_751.mp3

 

 

وطنم

ترانه: زنده یادحمیدسبزواری

آهنگ ساز:استادراغب

خواننده:محمدگلريز

وطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنم
اگر ازسر و جان گذرم
نرود وطن از نظرم
اگر ازسرو جان گذرم
نرود وطن از نظرم

تو چو پرتو جان منی
تو سرای امان منی
به خدا ز تو دل نکنم
وطنم وطنم وطنم
به خدا ز تو دل نکنم
وطنم وطنم وطنم

برای آزادی تو، آبادی تو سر می سپارم
امید بهروزی تو، پیروزی تو،در سینه دارم
سرباز رزم آفرینم، در سنگر حق، مرد پیکارم
چو باشد هوای حق در سرم
به محراب خون نماز آورم
که در خون شوم شناور
قسم بر شهید هم سنگرم
نپویم بجز ره رهبرم
نجویم طریق دیگر

وطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنم
اگر ازسرو جان گذرم
نرود وطن از نظرم
اگر ازسرو جان گذرم
نرود وطن از نظرم

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند **عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود