کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟ اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟ پا(دست) از من چرا کشیدی؟ که پیش چشمم بر( ره) دگر رفتی؟ بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد جان بی تو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی چه قصه ها که از وفا گفتی با من توبی محبتی کنون جانا یا من توچنان شرر به خدا خبر ز خدا نداری رود آتشت سر آن سرا که تو پا گذاری سوز دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی باغمت در آمیزم از بلا نپرهیزم پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که هم آواز (هم آغوش) (وفادار)(خریدار) تو باشم دل به تو بستم به امیدت بنشستم که غزل ساز( قدح نوش) (خريدار)(سزاوار) تو باشم چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد به کس دگر نکنم نظر كه دلم نگذارد رفتی و صبر و قرار مرا بردی طاقت این دل زار مرا بردی
[جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد در ایران جشن گلها ز نو برپا شد]
جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد در ایران جشن گلها ز نو برپا شد نوروز آمد [نوروز آمد] هم خنده ی وی هم نغمه ی نی گوید که چه پیروز آمد پیروزآمد [پیروز آمد] جانانه ی من در خانه ی من فرخنده چو نوروز آمد
ای گل از گل ها تازه تری در صحن چمن بس جلوه گری ها داری با خار ای گل کی همنفسی چون بوی گلی در سینه گل جا داری
جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد در ایران جشن گلها ز نو برپا شد
هم دردی و هم درمانی هم وصلی و هم هجرانی عشق و امید دل و جانی دل مهر و وفا می خواهد دیوانه چه ها می خواهد دردم را دانم که ندانی
جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد در ایران جشن گلها ز نو برپا شد
داری گل و می را با هم من از تو گل و می خواهم گیراتر از خواب بهاری دل در تو وفا می جوید غافل که خطا می جوید می خواهد آن را که نداری
بردی تو صفای گل ها بازا که به پای گل ها سر در دامانت بگذارم سیر چمن از سر گیرم با روی تو ساغر گیرم رویت باشد صبح بهارم
جهان زیبا شد بلبل چمن آرا شد در ایران جشن گلها ز نو برپا شد
نوروز آمد [نوروز آمد] هم خنده ی وی هم نغمه ی نی گوید که چه پیروز آمد پیروزآمد [پیروز آمد] جانانه ی من در خانه ی من فرخنده چو نوروز آمد
امید جانم ز سفر بازآمد شکر دهانم ز سفر بازآمد عزیز آن که بی خبر به ناگهان رود سفر چو ندارد دیگر دلبندی به لبش ننشیند لبخندی چو غنچه ی سپیده دم شکفته شد لبم ز هم که شنیدم یارم بازآمد ز سفر غمخوارم بازآمد
همچنان، که عاقبت پس از همه شب بدمد سحر ناگهان نگار من ، چنان مه نو آمد از سفر
من هم ، پس از آن دوری بعد از،غم مهجوری یک شاخه ی گل ، بردم به برش
دیدم ، که نگارِ من سرخوش ، ز کنار من بُگذشت و به)بعد( بر، یار دگرش (حذف شده دراجرای اول)
وای، از آن گلی که دست من بود خموش و یک جهان سخن بود گل ، که شهره شد به بی وفایی زِ دیدن چنین جدایی ز غصه پاره پیرُهن بود
رنگا وارنگ از همه رنگ رنگا وارنگ از همه رنگ رنگا وارنگ از همه رنگ آااا... سرتاپات قشنگه بهار رنگ وارنگه چشای مهربونت آسمونی رنگه در خنده تو بهار باغه نگاه روشنت یه چلچراغه میون سینه ام برات همیشه دلی پر می زنه که داغ داغه یه غنچه داری جای لبات شیرین تر از حب نبات نگاه تو شادی می باره وقتی گل لب هات وا میشه بهار برام زیبا میشه تو سر تا پات شوق بهاره رنگاوارنگ از همه رنگ رنگاوارنگ از همه رنگ رنگاوارنگ از همه رنگ
اولین آلبوم شهاب رمضان توسط شرکت ایران گام وارد بازار شد. تمام ملودی این مجموعه ساخته خود شهاب رمضان هستند و تنظیم ها نیز همه توسط سیروان خسروی به انجام رسیده است. ترانه سرایان: امیر ارجینی، علی بحرینی، بهاره مکرم، محمد کاظمی ترومپت: امید حاجیلی، گیتار کلاسیک: فیروز وبسانلو، سه تار: میلاد درخشانی، بوزوکی: بهنام حکیم، پیانو و سازهای الکترونیکی: سیروان خسروی، تنظیم کننده: سیروان خسروی با تشکر از محسن چاوشی، نادر مسچی، امین رستمی، امیر یگانه، مانی جهانتاب، فرزاد حسنی، صدرالدین حسین خانی، محمد علیزاده، یاشار و راشا صادقان، رامبد شیرازی، علی کاویانی، شاهین ایمانی، محمد علی شهبازی، وهاب و شهروز رمضان
تو هر نفس که میخوام، بگم که خیلی تنهام تو قطره های اشکام، چشام تو رو می بینه تو اوج عشق و احساس، دلم که خیلی تنهاس وقتی که یادت اینجاس، چشام تو رو می بینه چشام تو رو می بینه
هر طرف که میرم، چشام تو رو می بینه از دلم شنیدم، عاشق شدن همینه وای اگه نباشی، بدون تو می میرم من دوباره میخوام، که از تو جون بگیرم
تو اون چشای مهربون، کنار خاطراتمون هر جا دلم میگه بمون، چشام تو رو می بینه یاد تو همراه منه، این خود عاشق شدنه هر شب که بارون میزنه، چشام تو رو می بینه چشام تو رو می بینه
To tell the whole world of the lo-ove that we share If I were a merchant I'd bring you six diamonds With six blood red roses for my-y love to wear
But I am a simple man, a poor common farmer So take my six ribbons to tie back your hair Yellow and brown, blue as the sky Red as my blood, green as your eyes
If I were a nobleman I'd bring you six carriages With six snow white horses to take you anywhere If I were the emperor (yellow and brown) I'd build you six palaces (blue as the sky) With six hundred servants (red as my blood) For comforting fare (green as your eyes)
But I am a simple man, a poor common far-armer So take my six ribbons to tie back your hair
If I were a minstrel I'd sing you six lo-ove songs To tell the whole world of the lo-ove that we share So be not afraid my love, you're never alo-one love While you wear my ribbons tyin' back your hair
Once I was a simple man, a poor common farmer I gave you six ribbons to tie back your hair Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share Is only six ribbons, tyin' back your hair (Too-ra-lee, too-ra-lie, all I can share) I gave you six ribbons to tie-ie back your hair
اگر شاعر بودم برایت شش شعر عاشقانه می سرودم تا عشقمان را به تمام دنیا فریاد بزنم اگر تاجر بودم برایت شش الماس می آوردم با شش گل رز به رنگ خون برای عشقم تا خود را بپوشاند
اما من مرد ساده ای هستم، یک کشاورز فقیر معمولی پس این شش روبان را بگیر تا موهایت را با آن ببندی زرد و قهوای، آبی مثل آسمان سرخ مثل خون درون رگهایم، سبز مثل رنگ چشمانت
اگر یک نجیب زاده بودم برایت شش کالسکه می آوردم با شش اسب سفید به رنگ برف تا تو را به همه جا ببرم اگر یک امپراطور بودم ( زرد و قهوه ای ) برایت شش قصر می ساختم ( آبی مثل آسمان) با شش صد خدمتکار ( سرخ مثل خون ) برای نهایت آرامش و راحتی ( سبز مثل چشمانت)
اما من یک مرد ساده هستم ، یک کشاورز فقیر و این شش روبان رو تقدیم میکنم تا موهایت را ببندی
اگر یک شاعر بودم برایت آوازی از شعر شعر عاشقانه می خواندم تا به تمام دنیا از عشقی که ما را به هم پیوند میزند بگویم پس عشق من هرگز نگران نباش، تو هیچ وقت تنها نیستی تا وقتی که با شش روبان من موهایت را بسته ای
و من مرد ساده ای بودم، یک کشاورز فقیر معمولی شش روبان به تو تقدیم کردم تا موهایت را ببندی تمام آنچه که می توانستم تقدیمت کنم فقط شش روبان است، برای بستن موهایت تمام آنچه می توانستم تقدیمت کنم همان شش روبان بود تا موهایت را ببندی
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**