خواننده:استادعليرضاافتخاري مي گذرم، مي گذرم ز براي تو از جان مي گذرم ز ديار تو گريان مي گذرم اشک و آهم زاد راهم، می روم و دست دعا بر آسمان دارم دور از ياران افتان خيزان مي روم دام بلا به پاي جان دارم من و سوز عشق و خانه به دوشي من و شام هجرو كنج خموشي ره بي پاياني دارم من سر بي ساماني دارم من من از شهر تو چون نالان مي گذرم تنها سايه من باشد همسفرم اين عشق تو مرا بنگرتا كجا كشانده
دست از دلم بدار كه دگر طاقتم نمانده دل سنگت كجا درد مرا مي داند
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**